English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 126 (6047 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
the seeming and the real U فاهروباطن
the seeming and the real U نماوحقیقت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
real estate U مستغل
real estate U ملک
real estate U املاک و ساختمان
real estate U زمین
real estate U مستغلات
real estate U معاملات زمین
real estate U خرید زمین
real estate U مال غیرمنقول
real estate U املاک و مستغلات
real U راستین
real U حقیقی
real U واقعی موجود
real U غیر مصنوعی طبیعی
real U اصل
real U بی خدشه صمیمی
real U واقعی
real U غیر پولی
real U ارزش واقعی هر کالا یا خدمت در حالتی که با پول اندازه گیری شود حقوق راجعه به اموال غیرمنقول
real time U بلا درنگ
real time U اجرای چندین کار بلا درنگ همزمان بدون کاهش سرعت اجرای فرایندی
real time U با همان سرعتی که در جهان واقعی حرکت می کنند.نقاشی متحرک بلا درنگ نیاز به سخت افزار نمایش قادر به نمایش یک ترتیب به صورت ده تصویر مختلف در ثانیه دارد
real time U ساعتی در کامپیوترکه حاو ی زمان صحیح روز است
real time U داده وروری به یک سیستم در صورت نیاز یا رویداد
real time U عملیات پردازشی که همان زمانی را می گیرد که مشکل باید حل شود
real time U سیستمی که زمان پردازش آن بسیار مهم است و میتواند منبع داده را تحت تاثیر قرار دهد
real time U مدل کامپیوتری یک فرآیند که به هر فرآیند در زمانه مشابه با فرآیند واقعی اجرا میشود
real time U سیستم عاملی که برا ی کنترل سیستمهای بلادرنگ یا کنترل فرآیند طراحی شده است
real time U زمان عمل یا پردازش که همان زمانی را می گیرد که مشکل باید حل شود.
real time U بازده فوری
real time U بازده بلادرنگ بی درنگ
real time U انی
real time U زمان حقیقی
real time U بلادرنگ
real investment U سرمایه گذاری واقعی
covenant real U شرطی در یک سند که وراث مشروط علیه را در مقابل مشروطه یا خریدار متعهدمیکند شرط قابل تسری به وراث
index of real wages U شاخص دستمزدهای واقعی
real power U توان حقیقی
real power U توان موثر
real property U اموال غیرمنقول
real property U دارایی غیر منقول
real purchasing power U قدرت خرید واقعی
real representative U قائم مقامی حقیقی یا واقعی سمت وراث یا مدیر ترکه نسبت به اموال غیر منقول متوفی
real score U نمره واقعی
real sector U بخش واقعی
real sector U بخش متغیرهای حقیقی
real stagnation point U نقطهای که در ان سیال روی سطح جسم بحالت سکون درامده وازانجا جریان خطی شروع میشود
real storage U حافظه حقیقی
real storage U انباره واقعی
real time clock U زمان سنج بلادرنگ
real time clock U ساعت بلادرنگ
real time image generatiom U تولید تصویر انی
real time input U ورودی بلا درنگ
real time output U خروجی بلا درنگ
real time output U خروجی انی
real time processing U پردازش بلادرنگ
real time system U سیستم بلا درنگ
real time system U سیستم بلادرنگ
real value U ارزش واقعی
real wage U مزد واقعی
real will U نظریه اراده واقعی
real will U مشرب سیاسی که هر نوع زور وقدرت در هر جنبه را از طرف دولت با این احتجاج که اراده دولت نماینده اراده واقعی افراد جامعه است مشروع می داند
real account U حساب خرید املاک
real account U حساب دارایی غیرمنقول
real action U دعوی غیر منقول
real action U دعوی راجع به اموال غیر منقول
real address U آدرس مطلق که مستقیماگ به محلی از حافظه دستیابی دارد
real address آدرس واقعی
real address آدرس حقیقی
real anxiety U اضطراب واقعی
real assets U دارائیهای واقعی
real balance effect U اثر مانده واقعی
real balance effect U اثر پیگو اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مخارج مصرفی
real box wing U بالی با سه تیرک
real capital U سرمایه واقعی
real constant U ثابت حقیقی
real costs U هزینههای واقعی
real earnings U درامدهای واقعی
real estate agency U بنگاه معاملات املاک
real estate broker U واسطه املاک
real estate broker U دلال اموال غیرمنقول
real estate tax U مالیات بر مستغلات
real fluid U سیال واقعی
real function U تابع حقیقی
real gas U گاز حقیقی
real gross national product U تولید ناخالص ملی واقعی
real image U تصویر حقیقی
real income U درامد واقعی
real income U مقدار کالا وجنسی که خریدار با درامدمحدودش میتواند بخرد
real interest rate U نرخ بهره واقعی
real rate of interest U نرخ بهره واقعی
real memory U حافظه فیزیکی موجود که توسط CPU قابل آدرس دهی است
real memory U حافظه حقیقی
real memory U حافظه واقعی
real mode U حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
real mode U حالت واقعی
real module U ضریب حقیقی
real money supply U عرضه واقعی پول
real national income U درامد ملی واقعی
real national income U درامد ملی به قیمت ثابت
real number U عدد حقیقی
Other Matches
real <adj.> U صحیح
real <adj.> U مناسب
real <adj.> U شایسته
real <adj.> U درست
to look like the real thing U مانند چیزی واقعی بودن
real numbers U اعدد حقیقی [ریاضی]
real world U دنیایحقیقی
real number U عددی که با بخش کسری همراه است .
real numbers U اعداد واقعی
real numbers U اعداد حقیقی
She was a real beauty. U یک تکه ماه بود
real number U عدد حقیقی [ریاضی]
real McCoy <idiom> U چیز واقعی واصیل
to let something [British E] [Real Estate] U اجاره دادن چیزی
to make a real effort U تلاش جدی کردن
true or real focus U کانون حقیقی
unsigned real number U عدد حقیقی بدون علامت
to let something [British E] [Real Estate] U کرایه دادن چیزی
real analytic function U تابع تحلیلی [حقیقی] [ریاضی]
real absolute value function U تابع حقیقی قدر مطلق [ریاضی]
real-valued function U تابع حقیقی [ریاضی]
The real problem is not whether machines think but whether men do. U مشکل واقعی این نیست که آیا ماشین ها فکر می کنند یا خیر مشکل واقعی این است که آیا انسان فکر می کند یا خیر.
He is a real stinker. He is a rotten fellow . U آدم گندی است
A nany who has more sympathy than the real mother. <adj.> U داءیه دلسوز تر از مادر
Recent search history Forum search
1The present situation in Afghanistan is quite problematic. The country has very little in the way of existing infrastructure, and no real prospects for economic growth aside from the illegal drug trad
1ریاست عمومی اداره خدمات ملکی
1Rotating machinery capable of supplying or absorbing real and reactive power in any of a number of operating quadrant combinations.
1Rotating machinery absorbing real power in any of a number of operating quadrant combinations
1the rate at which total office space is leased less space vacated during a specific period of time
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com